دوشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۴

سه روز اول هفته
- شنبه کمي دير رسيدم دانشگاه، از چهارراه وليعصر تا طبقه چهارم دويدم، به در کلاس که رسيدم نفسم بالا نميومد ديدم يک کاغذ چسبوندن به در کلاس نوشتن کلاسهاي استادمون امروز تشکيل نميشه، دو تا کلاس شنبه من با همون استاد بود! يکشنبه صبح هم که اون يکي استاد تشريف نياورده بود، بعد از ظهر هم معلوم شد که کلاسم تشکيل نميشه. وقتي آدم سه تا درس داشته باشه و دو تا استاد و استاداش هم دوتايي تصميم بگيرن نيان زندگي اينطوري ميشه. به جاي کلاسها مي ري گردش ، هوا هم که نو بهاريه کلي خوش مي گذره!
امروز وقتي تو شرکت برقها يک ساعت ونيم رفت، همه داشتيم به اين نتيجه مي رسيديم که اين هفته يک خبري هست!

- نمايشگاه عکسهاي بم در خانه هنرمندان جالب بود. فکر کنم براي تماشاي عکسها يکي دو روز ديگه هم وقت داريد.

سه‌شنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۴

نمي شود گفت که آنها اين سرزمين را ساخته اند يا اين سرزمين آنها را....

ارباب حلقه ها، جي. آر.آر تالکين

سه‌شنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۴

مي گن امسال خوزستان امن نيست نمي ريم ، دلم برای نوروز خوزستان تنگ مي شه ، مخصوصا برای عطر شکوفه هاي بهارنارنج........

شنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۴

درختِ طفلکي


ديروز رفته بودم کوه، يکي از کافه هاي وسط راه برای اينکه مرز خودش و کافه کناری رو مشخص کنه از امکانات طبيعي استفاده کرده بود!

پنجشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۴

باز يک قبل از ظهر و بعد از ظهر کامل اينا به بحث گذشت، اصلا نتيجه گيريهاشون برای قلب و روح من ضرر داره ، متاسفانه تاريخ ثابت کرده خيلي از نتيجه گيريهاي بدبينانه اينا خيلي واقع بينانه است !

عصر عاشورا، امامزاده چيذر، تهران
پ.ن.کارم يک مقدار ناشيانه است براي همين گذاشتمش اينجا!

جمعه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۴

تو فکر مي کني چي مي شه؟
اغلب مدار وقايع جهان بر اين پاشنه مي گردد: دستان کوچک، هنگاميکه چشمان بزرگ متوجه جاي ديگراند، وقايع بزرگ را رقم مي زنند و بايد بزنند.
ارباب حلقه ها، جي.آر.آر تالکين