جمعه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۶

هرازگاهی به نظر می رسید که همه چیز دارد حل می شود،اما بعد دوباره پیچیدگی ها شروع می شدند.....

کلاغ آخر از همه می رسد، ایتالو کالوینو

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۶

روش های علمی این عیب را دارند که غالبا موثر نیستند،روش های موثر هم گاهی علمی نیستند؛ ولی این عیبشان محسوب نمی شود.
................................
اصولا نویسندگان بزرگ را نباید ملاقات کرد، همان خواندن آثارشان کافی است.

................................
فردریک به ادبیات خیلی علاقه داشت ، منتها نه به آن اندازه که آن را به حال خودش بگذارد.

چنین کنند بزرگان، ویل کاپی، ترجمه نجف دریابندری

این کتاب رو هرچند بار که بخونی بازهم مزه می ده!

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۶

از بچه گی متنفر بودم از اینکه بهم بگن چه جوری لباس بپوش. این حس تنفر از وقتی شروع شد که به خاطر بلندتر بودن قدم از هم سن و سالهام ، تو خیابون هی جلو مامان رو می گرفتند و بهش می گفتند چرا دختر شما مانتو نپوشیده.
از وقتی طرح جدید مبارزه با بد حجابی شروع شده خوشبختانه تا امروز اثری ازشون تو مسیرهای رفت و آمدم ندیدم ( مسیر خونه به دانشگاه و برعکس!) ولی هر وقت گزارشها و عکس هاشو می بینم یاد اون نفرت قدیمی می افتم. به غیر از اون حس قدیمی، نسبت به خیابونها یه حس نامنی دارم، نمی دونم شاید من زیاد سخت می گیرم، شاید هم این حس ناامنی طبیعی باشه!
دیروز بیشترش به فیلم گذشت، اول Walk The Line ، بعداز ظهر هم چون هنوز برنامه ام جواب خوبی نداشت حوصله ام سر رفت و AS Good As It Gets تماشا کردم!
اولی خوب بود، دومی عالی بود. نتیجه دو تا فیلم در یک روز هم این شد که از صبح دارم Johnny Cash گوش می کنم و برنامه ام هم هنوز جواب خوبی نداره!