چهارشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۷

The greatest joy of life is to accomplish. It is the getting, not the having. It is the giving, not the keeping.
Frederick Banting

شنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۷

بیوتن بد نبود،خیلی خوشم نیومد. بازی با کلماتش جالب اما زیاد بود، به نظرم متن و داستان رو فدای بازی با کلمات کرده بود.
یک ماهی هست که یوگا رو شروع کردم، خیلی خوشم اومده. با تمام ورزش هایی که تا حالا انجام داده بودم متفاوته. یادمه هر وقت ورزشی رو شروع کردم جلسه اول با عضلات دردناک و از نفس افتاده برگشتم خونه. یوگا اینطوری نیست، آروم ، سر فرصت و موثره، با تک تک عضلاتت درگیر می شه و نرم شدن عضلات رو خوب حس می کنی. هیچ وقت هم موقع ورزش انقدر ارتباط جسم و ذهن رو ندیده بودم. مثلا موقعی که سر حال نبودم (منظورم خستگی جسمی یا مریضی نیست) بدون هیچ مشکلی شنا یا دوچرخه سواری کرده بودم ولی تو موقعیت مشابه برای بعضی حرکت های یوگا واقعا مشکل دارم. از طرفی اگر فیزیکی خیلی خسته باشم یوگا رو راحت تر انجام می دم تا مثلا شنا.

دوشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۷

از شلخته گی خوشم نمیاد، موقعی که سرم شلوغه ممکنه چند روز میزم و اتاقم بهم ریخته باشه، مثلا از اون بهم ریخته گی هایی که مدل نامنظمی شو خودم می دونم و چیزی رو گم نمی کنم. این جور بهم ریخته گی برام قابل درکه، مثلا می دونم دور و بری ها هم از این روزها دارند و ممکنه اتاقشون بازار شام باشه چند روز. یک شلخته گی که برام غیر قابل تحمله شلخته گی تو برنامه نویسیه، اونم وقتی دو نفر شریکی کار می کنند. تو کار شریکی بهم ریختگی که نظمش رو خودت بدونی بی معنیه. حالت بدترش وقتیه که اون برنامه نویس شلخته بالادستت باشه و نتونی چیزی بهش بگی! دیشب برای یک کار ساده کلی وقت صرف کردم تا مدل بی نظمیش رو متوجه شدم و تونستم کارم رو از پیش ببرم.

دوشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۷

آدم وقتی داره خربزه می خوره از پنجره نگاه می کنه ببینه این شتری که داره میاد دم در خونه اش بخوابه قد و قواره اش چه جوریه!
انشای فرانسه مونده، اصلاحی های مقاله هم کلی کار داره، یک صورت مساله هم هست که نصفه نیمه جواب دادی، یک بلوک دیاگرام اولیه داری فقط ولی به جای همه اینا بیوتن می خونی، موقع خوندن فصل 5 بیوتن ساعت 5 بعداز ظهر بهش زنگ می زنی و سعی می کنه بهت بگه که فقط 5تاست، تو هم می دونی 5تاست، ولی یک قطار 5ه، 5 ضربدر نمی دونم چند، گاهی اوقات آقایون وقتی می خوان سرت شیره بمالند بامزه می شن، هی می خواد باور کنی فقط 5 تاست، تو هم می دونی فقط 5 نیست، 5 ضربدر نمی دونم چنده.


بعد از خوندن 100 صفحه به این نتیجه رسیدم که این آقاهه فقط بی وتن نیست، بی خود هم هست، خودش معلوم نیست چیه و چند تکه است.

پ.ن. چقدر 5 داشت این پست!

چهارشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۷

نمایشگاه عکس دختران بی سرپرست در تهران
دختران بی سرپرست موسسه خیریه مهر ایرانیان برای دومین تابستان متوالی در کارگاه عکس حسن سربخشیان، عکاس و مستندساز اجتماعی نامدار ایران، شرکت کرده اند و در آستانه روز جهانی کودک آثارشان را از 14 تا 20 مهرماه در فرهنگسرای ملل تهران به نمایش گذاشته اند.

خبر رو تو سایت بی بی سی خوندم، بعضی از عکس ها رو هم اونجا دیدم، کار بچه ها نسبت به سنشون خیلی جالبه.

یکشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۷

اینجا داره پوست می اندازه، پوست انداختن هم وقت می بره! خیلی وقت بود که می خواستم به سر و وضعش برسم، یه چند روزی سرم خلوت شده و دارم کم کم یک تغییراتی ایجاد می کنم. درست می شه، به زودی!