دوشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۳
یکشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۳
زلزله با تاخیر!
موقع زلزله تقریبا خواب بودم، جلو تلویزیون بودم و پلکهام حسابی سنگین بود، داداشی هم تازه از کلاس کنکور رسیده بود و خواب خواب بود. یهو احساس کردم زمین زیر پام می لرزه، اول فکر کردم کابوس می بینم، بعد فکر کردم طوفان شده، چشمم که به بوفه افتاد از خواب پریدم، جدی جدی زلزله بود! دویدم داداشی را بیدار کنم، تا بیدار بشه و بریم تو حیاط زلزله تمام شده بود!
دسته ای از آدمها خودشون دو دسته اند : دنیا را آب ببره بعضها را خواب می بره، دنیا را زلزله ببره بعضیهای دیگر را خواب می بره!
موقع زلزله تقریبا خواب بودم، جلو تلویزیون بودم و پلکهام حسابی سنگین بود، داداشی هم تازه از کلاس کنکور رسیده بود و خواب خواب بود. یهو احساس کردم زمین زیر پام می لرزه، اول فکر کردم کابوس می بینم، بعد فکر کردم طوفان شده، چشمم که به بوفه افتاد از خواب پریدم، جدی جدی زلزله بود! دویدم داداشی را بیدار کنم، تا بیدار بشه و بریم تو حیاط زلزله تمام شده بود!
دسته ای از آدمها خودشون دو دسته اند : دنیا را آب ببره بعضها را خواب می بره، دنیا را زلزله ببره بعضیهای دیگر را خواب می بره!
جمعه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۳
سهشنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۳
دوشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۳
شنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۳
سهشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۳
مشغول، انقدر مشغول که نمی رسی بیای اینجا و تولدت را به خودت تبریک بگی، نمی رسی به مخابراتیها بگی روزتون مبارک، نمی رسی بری سینما........ اینها که خوبه، حتی نمی رسی لباسهات را ببری خشکشویی!
داشت سعی می کرد محترمانه من و دوستم را گول بزنه ، تمام مراحل این سعی و تلاش را می دیدم، روند کارش معلوم بود. خنده ام می گیرد وقتی می بینم بعضیها با احساس هوشمندی و رضایت سعی می کنند قضایا را غیر از آنچه که هست نشون بدن در صورتیکه زحمت بیخود می کشند، چون طرف مقابل کاملا دستشون را خونده!بعضی آدمها باور نمی کنند که بقیه هم هوش دارن!
داشت سعی می کرد محترمانه من و دوستم را گول بزنه ، تمام مراحل این سعی و تلاش را می دیدم، روند کارش معلوم بود. خنده ام می گیرد وقتی می بینم بعضیها با احساس هوشمندی و رضایت سعی می کنند قضایا را غیر از آنچه که هست نشون بدن در صورتیکه زحمت بیخود می کشند، چون طرف مقابل کاملا دستشون را خونده!بعضی آدمها باور نمی کنند که بقیه هم هوش دارن!
شنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۳
چهارشنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۸۳
Round, like a circle in a spiral
Like a wheel within a wheel.
Never ending or beginning,
On an ever spinning wheel
Like a snowball down a mountain
Or a carnaval balloon
Like a carousell that's turning
Running rings around the moon
Like a clock whose hands are sweeping
Past the minutes on it's face
And the world is like an apple
Whirling silently in space
Like the circles that you find
In the windmills of your mind
Like a tunnel that you follow
To a tunnel of it's own
Down a hollow to a cavern
Where the sun has never shone
Like a door that keeps revolving
In a half forgotten dream
Or the ripples from a pebble
Someone tosses in a stream.
Like a clock whose hands are sweeping
Past the minutes on it's face
And the world is like an apple
Whirling silently in space
Like the circles that you find
In the windmills of your mind.....
جدی نگیرید ، یه کم خسته ام......!
Like a wheel within a wheel.
Never ending or beginning,
On an ever spinning wheel
Like a snowball down a mountain
Or a carnaval balloon
Like a carousell that's turning
Running rings around the moon
Like a clock whose hands are sweeping
Past the minutes on it's face
And the world is like an apple
Whirling silently in space
Like the circles that you find
In the windmills of your mind
Like a tunnel that you follow
To a tunnel of it's own
Down a hollow to a cavern
Where the sun has never shone
Like a door that keeps revolving
In a half forgotten dream
Or the ripples from a pebble
Someone tosses in a stream.
Like a clock whose hands are sweeping
Past the minutes on it's face
And the world is like an apple
Whirling silently in space
Like the circles that you find
In the windmills of your mind.....
جدی نگیرید ، یه کم خسته ام......!
شنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۳
اشتراک در:
پستها (Atom)