من و شادی کوچولو با هم نقاشی کرديم، اينم نتيجه اش. اونهايی که اشکال ساده هندسيه کار منه، بقيه اش کار شاديه !
سهشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۵
" وقتی خردسال بودم، پدرم آنقدر از ماجراهای دوران کودکيش در اهواز و شوشتر برايم تعريف می کرد که حس می کردم آن دوران را همراه او گذرانده ام. زمانی که خودم صاحب فرزندانی شدم ، خواستم آن ها ماجراهای من را بدانند. به همين دليل بود که اين کتاب را نوشتم."
عطر سنبل، عطر کاج، فيروزه جزايری دوما
اين قسمتی از يادداشت نويسنده بر ترجمه فارسی کتاب Funny in Farsi است که در ايران با نام عطر سنبل، عطر کاج، چاپ شده. نويسنده کتاب يک خانوم ايرانيه ( خوزستانی ) که وقتی بچه بوده همراه خانواده اش به آمريکا رفته. توی کتاب برخورد خودش و خانواده اش، با يک فرهنگ متفاوت را جالب بيان کرده. طبع طنز نويسنده رو دوست داشتم. کتاب بيشتر از اينکه شبيه يک زندگينامه باشه، تصويرهايی از زندگی يک نفره، که از شرح تصويرها ، برخورد يک فرهنگ ايرانی/جنوبی با فرهنگ آمريکايی را به خوبی می شه ديد و علاوه بر اون يک تصوير کلی از زندگی و عقايد نويسنده را نشان می ده.کتاب جالبی بود،من خوشم اومد.
جاهايی که در مورد خانواده شلوغ و پر جمعيتش نوشته بود، ياد خودمون می افتادم! اين جمله کتاب هم زيبا بود :
"بدون خويشانم من يک رشته نخ هستم؛ با همديگر ، يک فرش ايرانی رنگارنگ و پر نقش و نگار می سازيم."
عطر سنبل، عطر کاج، فيروزه جزايری دوما
اين قسمتی از يادداشت نويسنده بر ترجمه فارسی کتاب Funny in Farsi است که در ايران با نام عطر سنبل، عطر کاج، چاپ شده. نويسنده کتاب يک خانوم ايرانيه ( خوزستانی ) که وقتی بچه بوده همراه خانواده اش به آمريکا رفته. توی کتاب برخورد خودش و خانواده اش، با يک فرهنگ متفاوت را جالب بيان کرده. طبع طنز نويسنده رو دوست داشتم. کتاب بيشتر از اينکه شبيه يک زندگينامه باشه، تصويرهايی از زندگی يک نفره، که از شرح تصويرها ، برخورد يک فرهنگ ايرانی/جنوبی با فرهنگ آمريکايی را به خوبی می شه ديد و علاوه بر اون يک تصوير کلی از زندگی و عقايد نويسنده را نشان می ده.کتاب جالبی بود،من خوشم اومد.
جاهايی که در مورد خانواده شلوغ و پر جمعيتش نوشته بود، ياد خودمون می افتادم! اين جمله کتاب هم زيبا بود :
"بدون خويشانم من يک رشته نخ هستم؛ با همديگر ، يک فرش ايرانی رنگارنگ و پر نقش و نگار می سازيم."
دوشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۵
جمعه، مهر ۲۱، ۱۳۸۵
سهشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۵
شنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۵
چهارشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۸۵
بالاخره امروز سمينارهای درس مخابرات پيشرفته تموم شد. آخرش استادمون گفت ارائه ها خيلی خوب بود. به نظرش ما خوب و مسلط صحبت کرديم، چون يک تفاوت مهم با نسل قبلی داريم، اونم اينه که ما گستاخ تريم!گفت اگر بيسوادي هم باشه تو ارائه با گستاخی تا حد خوبی جبران می شه. خلاصه اينکه بعد از يک ترم کلاس و يک تابستون بدو بدو، می خواست تحويلمون بگيره!
سهشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۵
اشتراک در:
پستها (Atom)