skip to main
|
skip to sidebar
sound of silence
پنجشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۲
فکر می کنی چه حسی داره که 5 دقیقه آخر امتحان از استاد یک سوال بپرسی ، استاد هم بیاد بالا سرت یک نگاهی به ورقه ات بندازه و بگه " ببخشید اینجا چی نوشتید؟ نمی تونم اینو بخونم!"
0 نظرات:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
Friendly Neighborhood
Anti Memoirs
someonelikeu
خاتمه از صفر
Maryam
Playground
Eyedeen
Soie
Blog Archive
◄
2009
(18)
◄
آوریل
(2)
◄
مارس
(6)
◄
فوریهٔ
(9)
◄
ژانویهٔ
(1)
◄
2008
(65)
◄
دسامبر
(4)
◄
نوامبر
(10)
◄
اکتبر
(8)
◄
سپتامبر
(13)
◄
اوت
(13)
◄
ژوئیهٔ
(2)
◄
ژوئن
(1)
◄
مهٔ
(3)
◄
آوریل
(3)
◄
مارس
(5)
◄
فوریهٔ
(3)
◄
2007
(67)
◄
نوامبر
(3)
◄
اکتبر
(9)
◄
سپتامبر
(1)
◄
ژوئیهٔ
(2)
◄
ژوئن
(6)
◄
مهٔ
(4)
◄
آوریل
(9)
◄
مارس
(13)
◄
فوریهٔ
(1)
◄
ژانویهٔ
(19)
◄
2006
(136)
◄
دسامبر
(18)
◄
نوامبر
(10)
◄
اکتبر
(14)
◄
سپتامبر
(14)
◄
اوت
(13)
◄
ژوئیهٔ
(8)
◄
ژوئن
(9)
◄
مهٔ
(8)
◄
آوریل
(10)
◄
مارس
(13)
◄
فوریهٔ
(8)
◄
ژانویهٔ
(11)
◄
2005
(108)
◄
دسامبر
(13)
◄
نوامبر
(10)
◄
اکتبر
(13)
◄
سپتامبر
(11)
◄
اوت
(10)
◄
ژوئیهٔ
(5)
◄
ژوئن
(13)
◄
مهٔ
(13)
◄
آوریل
(2)
◄
مارس
(6)
◄
فوریهٔ
(4)
◄
ژانویهٔ
(8)
◄
2004
(140)
◄
دسامبر
(4)
◄
نوامبر
(3)
◄
اکتبر
(2)
◄
سپتامبر
(9)
◄
اوت
(8)
◄
ژوئیهٔ
(11)
◄
ژوئن
(20)
◄
مهٔ
(16)
◄
آوریل
(9)
◄
مارس
(23)
◄
فوریهٔ
(15)
◄
ژانویهٔ
(20)
▼
2003
(427)
◄
دسامبر
(30)
◄
نوامبر
(21)
◄
اکتبر
(24)
◄
سپتامبر
(25)
▼
اوت
(33)
بعضی آدمها شما را از خودتان رها می کنند . به قدر د...
خیلی زور داره که تو تابستون مجبور بشی صبح زود پاشی...
داشتم درباره یک کلاس زبان تحقیق می کردم یک نفر که ...
کمدی زندگی، زندگی کمدی .... فرقی نمی کنه فقط گاهی ...
فکر می کنی چه حسی داره که 5 دقیقه آخر امتحان از اس...
wish you were here..............
راز بقا! یادمه یکبار تلویزیون برنامه ای درباره خر...
The first step is always the hardest می خوام دوبار...
دو جلسه بهش درس داده بودم، قرار بود بره تمرینهاش ر...
شب شکن
از بس این روزا اینو گوش کردم گفتم متنش را براتون ا...
بیعنوان
اول صبح پار ک جمشیدیه وکمدی زندگی، بعد از ظهر هم ت...
خیلی تو خرداد و تیر خوب امتحان می دادیم، حالا باید...
one man's nightmare is another man's dream!
مجبوری؟ جدا مجبوری الکی به من لبخند بزنی؟ من یک اخ...
کار آسانی است که انسان وقتی تنهاست خود را حکمروا ب...
چند وقتیه که دارم کتاب جنس دوم را می خونم، این کتا...
بالاخره بعد از دو هفته کامپیوتر من برگشت خونه ، فع...
دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه راه رفتن آموخت.....
my computer's back!!!
یک هفته ای هست که تمام فعالیتهای روزانه ام توی کول...
جنبه! فیلم فرش باد را که می دیدم دلم درشکه می خوا...
oh the God of dust and rainbow help us see that wi...
زنجیر اگر تشخص بدهد، به زنجیر کشیدن افراد آسان تر ...
دنیا، رنگها،لکه ها دنیاش همیشه رنگیه، پر از رنگها...
اينجا کنار پنجره تنها نشسته ام در کوچه ای که عاب...
Hold out your hands because friends will be fri...
high hopes+learning to fly+lost for words+a great ...
دیروز که حرف می زدیم چشمهات غمگین شدند، با حرفهام ...
یاد داشتهای پریشب! این قسمت ماجرا را دوست ندارم، ا...
طوری برنامه را چیده بودم که اوضاع 3-1 به نفع خودم ...
بعضیها!
◄
ژوئیهٔ
(51)
◄
ژوئن
(46)
◄
مهٔ
(47)
◄
آوریل
(38)
◄
مارس
(44)
◄
فوریهٔ
(41)
◄
ژانویهٔ
(27)
◄
2002
(183)
◄
دسامبر
(28)
◄
نوامبر
(18)
◄
اکتبر
(25)
◄
سپتامبر
(21)
◄
اوت
(29)
◄
ژوئیهٔ
(41)
◄
ژوئن
(21)
About Me
maryamfd
مشاهده نمایه کامل من
0 نظرات:
ارسال یک نظر