کلمات تب دار
همیشه نسبت به صدام حساسیت داشتم، چند dB بیشتر از حد معموله. اون موقعها که مدرسه می رفتم هروقت کلاس شلوغ بود یا کلاس بزرگ بود و معلم می خواست یک نفر از روی کتاب بخونه ، من باید می خوندم چون صدام تا سر کلاس می رسید ( ته کلاس می نشستم معمولا) . توی کلاس کنکور هم وضع همینطوری بود، حتی مسوول کلاس کنکور که روزهای آخر منو نگران دیده بود به شوخی بهم گفت:" نگران نباش اگر کنکور هم قبول نشی می تونی با این صدا خواننده بشی!" این قسمت خوب ماجراست ، خیلی وقتها موقع صحبت کردن با دوستان یهو متوجه می شم که تا شعاع خاصی همه می تونن صدای منو بشنون! خلاصه مواقع زیادی از دست صدای خودم شاکی بودم و این چند dB بیشتر جلو ناظم و معلم و استاد منو ضایع کرده.
سرما خوردگی که شدید می شه این چند dB بیشتر به جای تمام شکایتهایی که ازش داشتم با من قهر می کنه و تبدیل می شم به موجودی که فقط تصویر داره ولی از صدا خبری نیست! نمی دونم تو اون باند فرکانسی 0-16 کیلو هرتز کدوم فرکانسهاش مال من هستن فقط می دونم که اینجور موقعها دامنه همشون به نزدیکیهای صفر می رسه . اگر کسی باهام حرف بزنه حداکثر می تونم بهش لبخند بزنم . درسته که این چند dB بیشتر گاهی باعث دردسرم شده ولی تو این روزها دلم براش تنگ می شه. کلمات و صدا که نباشند دنیا پر از سکوت می شه ........
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر