سهشنبه، خرداد ۱۹، ۱۳۸۳
از روبروی آدمها که رد می شود به آنها لبخند می زند، از پشت سر یک خنجر فراموش نشدنی در کمر آنها فرو می کند ، از بس این کار را تکرار کرده دیگر کسی لبخندش را باور نمی کند، شاید فکر کنی بالاخره آدمها تغییر می کنند ، شاید یکبار لبخندش واقعی باشد، شاید....شاید یکبار هم واقعی باشد، اما لبخندش خیلی وقت است اطرافیان را یاد خنجرش می اندازد.......
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر