دوشنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۵

يه کم غر غر
از صبح که دنبال 3، 4 تا کار بودم، تقريبا دويدوم تا به کلاس اولم رسيدم ، بعدش هم که بلافاصله کلاس دوم، بعدش هم با يکی از بچه های کلاس رفتيم سايت، هفته ديگه ارائه سمينار داره، زياد ايده ای از particle filter نداشت، طفلکی يک مقاله سخت هم انتخاب کرده بود، خلاصه نيم ساعتی يا بيشترهم به کشتی گرفتن با مقاله اش گذشت. بعدش هم يه نهار تند و تدريس زبان. اين دو تا کوچولو هم امروز خوب پدر منو درآوردند! از اون موقعهايی که بعد از کلاس به اين نتيجه می رسی که مردم لابد ديوانه اند که بچه دار می شن!

0 نظرات: