شنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۷

متخصص استفاده از کلمات نیستم ولی تا به حال انقدر احساس ناتوانی نکرده بودم، نمیتوانم دوستم را تسکین بدهم، همین!

چهارشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۷

دیروز یک مامان بزرگ هشتاد ساله رو دیدم که کلاس کامپیوتر می رفت و لپ تاپ داشت! خیلی دلم می خواست بدونم چی بلده و از لپ تاپ چه استفاده ای می کنه ولی تو شلوغی مهمونی هیچ فرصت نشد.
شناخت یک فرهنگ یعنی هم خوبیهاش رو بشناسی هم بدیهاش رو. شیفته یک فرهنگ دیگه بودن تا حدی که یادت بره کی هستی و از کجا اومدی رو اصلا دوست ندارم ولی بسته بودن رو هم نمی پسندم. کنار گذاشتن هرچیزی که از فرهنگ دیگری است ، به نظرم کار اشتباهیه ،گاهی اوقات مثل اینه که بگی چون مادر و پدرم کاری رو بلد نبودند پس من هم نمی خوام یاد بگیرم و لازمم نمیشه. می شه جنبه های خوب فرهنگ دیگری رو یاد گرفت بدون اینکه از فرهنگ خودت غافل بشی، اینطوری به فرهنگ خودت هم کمک کردی و بهترش کردی. هیچ فرهنگی کامل نیست و مشکلات و مدل زندگی ما ایرانیها دلیل خوبیه برای اینکه باید فرهنگمون رو بهبود ببخشیم.

دوشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۷

گاهی شده حس کنم دنیا چقدر کوچیکه، روی سایت هایی مثل facebook که میرم تازه می بینم، دنیا واقعا کوچیکه!

شنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۷

به همین سادگی

گاهی اوقات یک جمله، فقط چند کلمه ساده می تونه تمام آرامش آدم رو به هم بزنه.

شنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۷

آب و هوای تهران کاملا مست شده! صبح یه جوری برف میومد که در عرض چند دقیقه همه جا سفید شد، بعد از ظهر باران بود و هوای بهاری.

جمعه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۷

فرهنگ!



دیروز که تهران برفی بود دوربین رو با خودم بردم تا اگر تو راه پیش اومد شکار لحظه ها کنم ولی عوض لحظه ها این بی فرهنگی نصیبم شد!
چند وقت پیش:
- این آهنگ مال کیه؟
- ساسی مانکن
- جانم؟ کی؟!!!

امروز:
مامان داشت تلویزیون تماشا می کرد.
- بیا نگاه کن ... جوون های ایرانی چقدر با استعدادند. چه با مزه آهنگ می خونن.
- کی هست مامان؟
- ساسی مانکن
- هان ؟!!!!!!!!!!!

چهارشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۷

بالاخره زمستون تهران هم رسید و ما یک برف درست و حسابی دیدیم :)