چهارشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۴

12 ثانيه سيگنال صوت،3، 4 ساعت ما رو گذاشت سر کار تازه هنوز کاراش تموم نشده ، مي گن فلفل نبين چه ريزه !
ديروز هفته جهاني فرآيند تموم شد عوضش از امروز هفته جهاني DSP شروع مي شه!

سه‌شنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۴

مثل اينکه قراره آخر کلاس فرآيند ما بتونيم همچين مسئله اي را حل کنيم : يک چيزي از يک جايي اومده ، بگيد چيه و از کجا اومده؟!

شنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۴

شير تو شير
امروز فهميديم که استاد برای خودش درس مي ده و حل تمرين هم واسه خودش تمرين تعيين مي کنه تقريبا از اول ترم هم اين دو تا وقت نکردند همديگه رو ببينند، حل تمرين محترم شماره تمرينهايي را که ما بايد حل کنيم از زير در دفتر استاد مي اندازه تو! استاد حل تمرين اگر هفته ای يکبار هم احوال استاد را پرسيده بود و کمي از حدود درس ما خبر داشت وضع کلاسش اينطوری نمي شد ما هم کمتر سرگيجگه مي گرفتيم.
تا حالا از خوندن هيچ نوشته ای انقدر احساس نفرت نکرده بودم، يک گزارش ساده بود از وضعيت زندگی دسته ای از زنان ايرانی؛ زنها و دخترهای معمولي مثل من و تو که مجبورند با شرايط و مسائلي دست و پنجه نرم کنند که تصورش هم برای من و تو غير ممکنه، بعد از ديدن فيلم کافه ترانزيت نوشته بودم مگه همچين رسمي هنوز هم در ايران هست ، بعد از خوندن کتاب زنان خود سوخته فهميدم رسمي که تو فيلم کافه ترانزيت ديدم در برابر چيزهايي که خوندم اونقدرها هم فاجعه نبود.

پنجشنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۴

فرآيندهاي اتفاقي را دوست دارم ، اين ترم درس مورد علاقه منه ، به شرط اينکه استادش امتحان نگيره!

دوشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۴

تازه بيدار شده بودم که نور اول صبح توجهم را جلب کرد، هر روز از جلوش رد شده بودم ولی تا حالا بهش توجه نکرده بودم. کادر بنديش خنده داره ،کادر بندی مريم خواب آلود از اين بهتر نميشه ;)

جمعه، آبان ۲۷، ۱۳۸۴

همش مشق و امتحان .....دلم هر چيزی مي خواد الا امتحان ميان ترم ، اصولا امتحان جزء اون دسته چيزهاييه که آدميزاد هيج وقت دلش نمي خواد!
فيلم کافه ترانزيت خوب بود، تسليم نشدن ريحان رو دوست داشتم. من فکر مي کردم اين رسمها مال صد سال پيشه ، يعنی هنوز تو قسمتهايي از ايران همچين رسمی هست؟

جمعه، آبان ۲۰، ۱۳۸۴

از پله هاي وسط که به طبقه دوم مي ري يک تراس وسط ساختمون مي بيني که به هيچ جا راه نداره ، فقط روبروي پله ها دو تا در هست که يکيش دستشوييه اون يکيش هم هنوز نمي دونم، طراح اين ساختمون نابغه بوده!