جمعه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۵

ساعت 7:30 صبح بود، داشتم بر مي گشتم خونه، نزديک خونه يک خيابون فرعي به اصلي هست که معمولا راننده ها براي ورود به خيابون اصليه ترمز نمي کنن. گاهي از اونجا که رد مي شم تند تر مي رم و راننده محترم را مجبور مي کنم که ترمز کنه، ديروز اون راننده محترم از من پر رو تر بود، چند سانتي متري هم دو تايي ترمز گرفتيم، اومدم به طرف بگم اين چه وضع رانندگيه که ديدم راننده محترم استاد راهنماي سابقه، به جاي اعتراض بهش سلام کردم و صبر کردم تا رد بشه!

0 نظرات: