یکشنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۶

Valentine's day!
پنجشنبه من تو بیمارستان گذشت. یکی از عزیزان عمل جراحی داشت و منم تو بخش راه نداده بودند، پایین تو سالن بیمارستان نشسته بودم و با موبایل از بابا که تو بخش رفته بود خبر می گرفتم. چند ساعت تنهایی تو سالن بیمارستان به نگرانی و تماشای مردم گذشت. خودم می دونستم که بیخودی انقدر مضطرب و نگرانم ولی کاریش هم نمی شد کرد. تا بعدازظهر که عزیز ما عملش تموم بشه و به هوش بیاد، سخت گذشت.
خوشبختانه همه چیز به خیر گذشت.

0 نظرات: