دوشنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۲

کلمات تب دار
همیشه نسبت به صدام حساسیت داشتم، چند dB بیشتر از حد معموله. اون موقعها که مدرسه می رفتم هروقت کلاس شلوغ بود یا کلاس بزرگ بود و معلم می خواست یک نفر از روی کتاب بخونه ، من باید می خوندم چون صدام تا سر کلاس می رسید ( ته کلاس می نشستم معمولا) . توی کلاس کنکور هم وضع همینطوری بود، حتی مسوول کلاس کنکور که روزهای آخر منو نگران دیده بود به شوخی بهم گفت:" نگران نباش اگر کنکور هم قبول نشی می تونی با این صدا خواننده بشی!" این قسمت خوب ماجراست ، خیلی وقتها موقع صحبت کردن با دوستان یهو متوجه می شم که تا شعاع خاصی همه می تونن صدای منو بشنون! خلاصه مواقع زیادی از دست صدای خودم شاکی بودم و این چند dB بیشتر جلو ناظم و معلم و استاد منو ضایع کرده.
سرما خوردگی که شدید می شه این چند dB بیشتر به جای تمام شکایتهایی که ازش داشتم با من قهر می کنه و تبدیل می شم به موجودی که فقط تصویر داره ولی از صدا خبری نیست! نمی دونم تو اون باند فرکانسی 0-16 کیلو هرتز کدوم فرکانسهاش مال من هستن فقط می دونم که اینجور موقعها دامنه همشون به نزدیکیهای صفر می رسه . اگر کسی باهام حرف بزنه حداکثر می تونم بهش لبخند بزنم . درسته که این چند dB بیشتر گاهی باعث دردسرم شده ولی تو این روزها دلم براش تنگ می شه. کلمات و صدا که نباشند دنیا پر از سکوت می شه ........

0 نظرات: