یکشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۲

هفته پیش به یک شرکت مکانیکی- برقی سر زدیم، حدود نیم ساعت با مدیر شرکت صحبت کردیم، می گفت موقعی که دانشجو بوده زیاد درس خوانده ( آمریکا درس خوانده بود) ولی وقتی شروع به کار کرده تازه بعضی از درسها را فهمیده ، می گفت دانشجوها تا کاربردهای عملی درسها را موقع خواندن نبینند درس را خوب درک نمی کنند، حرفش نتیجه گیری خیلی تازه یا عجیب و غریبی نبود ولی امروز سر کلاس این نتیجه گیری را خیلی خوب حس کردم. چند روز پیش با یک مهندس مکانیک درباره مسئله ای بحث می کردیم، صحبتهای ما بیشتر شبیه یک جلسه brain storming بود، پیشنهادات عجیب و غریب زیاد دادم، پیشنهادهای او هم دست کمی از من نداشت، بعد از کلی صحبت یکی از پیشنهادهای من به نظرش عملی تر آمد ، خانه که برگشتم فکرم هنوز مشغول مسئله بود، امروز درس کلاس به همان مسئله مربوط می شد، جواب خیلی از سوالاتم را گرفتم ، کلاس ساعت بدی بود، همیشه سر کلاس خواب بودم تقریبا، هیچ وقت مثل امروز با کنجکاوی و کامل به درس گوش نکرده بودم!

0 نظرات: