کلافه
ليوان هم انقدر سرد و گرم می شد تا حالا شکسته بود !
skip to main |
skip to sidebar
Friendly Neighborhood
Blog Archive
-
▼
2006
(136)
-
▼
اکتبر
(14)
- من و شادی کوچولو با هم نقاشی کرديم، اينم نتيجه اش....
- " وقتی خردسال بودم، پدرم آنقدر از ماجراهای دوران ک...
- جالبه!
- نتيجه گيری امروز:آدم وقتی سرماخورده است بهتر می فه...
- باز تا يه باد سرد اومد من سرما خوردم!وقتی شاگردهات...
- نمی شد بدتر از اين کسی در مورد m-sequence ها صحبت ...
- ماهواره ما رو کميته نبرد، باد برد!
- فردا بازهم ارائه سمينار دارم، اين دفعه سمينار اصلی...
- کلافهليوان هم انقدر سرد و گرم می شد تا حالا شکسته ...
- گاهی اوقات آقايون که می خوان يه جوری سر صحبت رو با...
- فرض کن دلت برای دوستت تنگ شده ولی نمی تونی ببينيش،...
- بالاخره امروز سمينارهای درس مخابرات پيشرفته تموم ش...
- دورت يک دايره داره می چرخه، تو هم اون وسط ايستادی،...
- الان عکس يه نوزاد 650 گرمی را ديدم، نيم وجبي که می...
-
▼
اکتبر
(14)
0 نظرات:
ارسال یک نظر