سه‌شنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۵

يادمه يه بار به يکی از دوستان که خيلی تو فکر بود گفتم آدم ممکنه يه موقعی سرش رو بلند کنه، ببينه بيشتر از اينکه زندگی کرده باشه به زندگی فکر کرده. حالا انگار خودم دارم زيادی فکر می کنم، شايد هم واسه همين خوابهای عجيب غريب می بينم! خواب هام شبيه اين پارچه های چهل تکه اند، از شب تا صبح در مورد همه چی خواب می بينم، همه اتفاقات کوچک و بزرگ. کلی مسائل نامربوط و مربوط شب تا صبح از جلو چشمم ( ذهنم ) رد می شن.

0 نظرات: