یکشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۵
پنجشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۵
چند وقته که عادت هر روز روزنامه خريدن از سرم افتاده، خبرها را معمولا آن لاين مي خونم. امروز مامان روزنامه شرق خريده بود، تو صفحه 15 روزنامه يک خبر توجهم رو جلب کرد:
فرمانده نيروي انتظامي استان تهران خبر داد: 1552 آقا براي خانمها مزاحمت ايجاد کردند. ( طي يک دوره 45 روزه از اول ارديبهشت تا نيمه خرداد 1385)*
نمي دونم دقيقا تعريفشون از مزاحمت خياباني چيه ، مثلا حرفهاي زشت و متلکها هم جزء اين مزاحمتها حساب مي شن يا نه؟ به هر حال خودم به طور متوسط روزي دو الي سه بار از اين چيزها مي شنوم . يا مثلا منتظر تاکسي که ايستادم بستگي به مدت زمان انتظار جلو پام ترمز مي زنن! اين مزاحمتها اونقدر ها هم به وضع ظاهري خانمها مربوط نمي شه وگرنه من که معمولا بدون آرايش و با مانتو و مقنعه و ظاهر دانشجويي هستم نبايد زياد شاهد اين چيزها باشم.
* تو متن خبر نوشته بود که 4 تا خانم رو هم به همين دليل دستگير کرده اند!
زنان ومردان ايراني مخالف قوانين زن ستيز، روز دوشنبه 22 خرداد درميدان هفت تيرتهران گرد هم خواهند آمد تا خواسته هايي همچون منع چندهمسري، لغو حق طلاق يک طرفه مرد، حق ولايت و حضانت بر فرزند توسط پدر و مادر به طور مشترک، تصويب حقوق برابر در ازدواج (مانند حق بدون قيد و شرط اشتغال و حق تابعيت مستقل زنان متاهل و...)، تغيير سن کيفري دختران به 18 سال، حق شهادت برابر، و لغو قانون قراردادهاي موقت كار و ديگر قوانين تبعيضآميز را مطرح کنند.
چهار برنده جايزه صلح نوبل شيرين عبادي (ايران)، جودي ويليامز (آمريكا)، بتي ويليامز (ايرلند)، ونگاري متاعي (كنيا)، ريگوبرتا منچو (گواتمالا) از برگزاري اين حرکت با نوشتن بيانيه اي حمايت کرده اند. در اين بيانيه که درسايت زنستان آمده است مي خوانيم: "ما زنان برنده جايزه صلح نوبل همگام با خواهران ايراني خود به قوانين تبعيضآميز ضدزن در ايران معترض بوده و مبارزات آنان را در راه اصلاح اين قوانين تحسين ميكنيم و بدين سبب از گردهمايي زنان ايراني كه در 22 خرداد به همين منظور برگزار مي شود حمايت مي نماييم."
چهارشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۵
پنجشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۵
جمعه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۵
دوشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۵
جمعه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۵
دوشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۵
دوشنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۵
جمعه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۵
پنجشنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۸۵
دوشنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۵
جمعه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۵
پنجشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۵
چهارشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۵
یکشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۵
جمعه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۵
چهارشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۵
دوشنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۴
یکشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۴
شنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۴
جمعه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۴
چهارشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۴
دوشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۴
دوشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۴
- شنبه کمي دير رسيدم دانشگاه، از چهارراه وليعصر تا طبقه چهارم دويدم، به در کلاس که رسيدم نفسم بالا نميومد ديدم يک کاغذ چسبوندن به در کلاس نوشتن کلاسهاي استادمون امروز تشکيل نميشه، دو تا کلاس شنبه من با همون استاد بود! يکشنبه صبح هم که اون يکي استاد تشريف نياورده بود، بعد از ظهر هم معلوم شد که کلاسم تشکيل نميشه. وقتي آدم سه تا درس داشته باشه و دو تا استاد و استاداش هم دوتايي تصميم بگيرن نيان زندگي اينطوري ميشه. به جاي کلاسها مي ري گردش ، هوا هم که نو بهاريه کلي خوش مي گذره!
امروز وقتي تو شرکت برقها يک ساعت ونيم رفت، همه داشتيم به اين نتيجه مي رسيديم که اين هفته يک خبري هست!
- نمايشگاه عکسهاي بم در خانه هنرمندان جالب بود. فکر کنم براي تماشاي عکسها يکي دو روز ديگه هم وقت داريد.
سهشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۴
سهشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۴
شنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۴
پنجشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۴
جمعه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۴
شنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۴
Maybe we're all different but we're still the same
We all got the blood of Eden running through our veins
I know sometimes it's hard for you to see
You're caught between just who you are and who you want to be
If you feel alone and lost and need a friend
Remember every new beginning is some beginning's end
Welcome to wherever you are
This is your life; you made it this far
Welcome, you got to believe
That right here, right now
You're exactly where you're supposed to be
Welcome to wherever you are
When everybody's in and you're left out
And you feel you're drowning in the shadow of a doubt
Everyone's a miracle in their own way
Just listen to yourself, not what other people say
When it's seems you're lost, alone and feeling down
Remember everybody's different; just take a look around
Welcome to wherever you are
This is your life; you made it this far
Welcome, you got to believe
Right here, right now
You're exactly where you're supposed to be
Be who you want to be
Be who you are
Everyone's a hero
Everyone's a star
When you want to give up and your heart's about to break
Remember that you're perfect;
God makes no mistakes
Welcome to wherever you are
This is your life; you made it this far
Welcome, you got to believe
Right here, right now
You're exactly where you're supposed to be
پنجشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۴
شنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۴

اين عکس برگردونها را از يک دختر کوچولو هديه گرفتم ، به نظرش اينا برای دفترهاي من خيلي مناسب بودن! هرچي فکر کردم يادم نيومد آخرين باري که همچين چيزي هديه گرفتم کي بوده ، با يک لبخند ازش تشکر کردم. بچسبونم روي تمرينهايي که به استادها تحويل مي دم؟ يا مثلا روي سي دي پروژه ها؟!!
پ.ن.ما که بچه بوديم عکس برگردونها انقدر تکنولوژي نداشتند.
چهارشنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۴
دوشنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۴
شنبه، دی ۱۷، ۱۳۸۴
همه اعضای خانواده سرشون شلوغ بود، کلی هويج گذاشتن جلو من گفتند پوست اينا را بگير آب هويج بخوريم، منم گفتم باشه، موقع پوست کندن هويجها احساس مي کردم تو يک حلقه while گير کردم، بعد هم با خودم گفتم طفلکي کامپيوتر، مي دوني چند تا حلقهwhile تو عمرم نوشتم؟!
از شوخي گذشته يک حلقه while خوب وسط يک برنامه کلي هم مفيده ولي تو زندگي حلقهwhile گاهي يعني بلاتکليفي که اصلا چيز خوبي نيست.
پ.ن. آب هويجش کلي چسبيد ;)
دوشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۴
اول :آدم گاهي حس مي کنه از اين خبرها انقدر تو جامعه زياد شده که با شنيدنش ديگه کسي زياد تعجب نمي کنه.
دوم: گاهي تاکسي سوار شدن هم بدآموزي داره ها !
شنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۴
جمعه، دی ۰۲، ۱۳۸۴
چهارشنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۴
سهشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۴
یکشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۴
شنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۴
جهان پهناور دور تا دور شما را گرفته ، شما مي توانيد خودتان را داخل حصار کنيد، اما نمي توانيد برای هميشه آن را با حصار از بقيه جاها جدا نگهداريد.
هرچه از طلاست درخشان نيست *
و هرکه سرگردان است گم گشته نيست؛
آن که پير است و نيرومند پژمرده نمي شود،
ريشه های عميق را سرما نمي زند.
ارباب حلقه ها، ياران حلقه، جي .آر.آر تالکين
* شکسپير!
یکشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۴
شنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۴
جمعه، آذر ۱۱، ۱۳۸۴
جالبه، متن کامل و نتايج تحقيقي که در اين زمينه انجام شده اينجاست!
چهارشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۴
سهشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۴
شنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۴
امروز فهميديم که استاد برای خودش درس مي ده و حل تمرين هم واسه خودش تمرين تعيين مي کنه تقريبا از اول ترم هم اين دو تا وقت نکردند همديگه رو ببينند، حل تمرين محترم شماره تمرينهايي را که ما بايد حل کنيم از زير در دفتر استاد مي اندازه تو! استاد حل تمرين اگر هفته ای يکبار هم احوال استاد را پرسيده بود و کمي از حدود درس ما خبر داشت وضع کلاسش اينطوری نمي شد ما هم کمتر سرگيجگه مي گرفتيم.
پنجشنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۴
دوشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۴
جمعه، آبان ۲۷، ۱۳۸۴
جمعه، آبان ۲۰، ۱۳۸۴
جمعه، آبان ۰۶، ۱۳۸۴
هر روز يک جايي از خونه گم مي شن ، صبح که بيدار مي شم مدتي همراهم هستند بعد از نمي دونم کي ديگه نيستند، فقط وقتيکه روي پنجه پا از روي سنگ سرد رد مي شم تا به فرش برسم فلسفه وجوديشونو مي فهمم ولي بعد دوباره فراموششون مي کنم، هميشه هم آخر شب مامان که منو در حال گشتن مي بينه با اخم به زير يک صندلي يا کنار يک مبل اشاره مي کنه " اونجان! " ، اينجوری آخر شب دوباره پيداشون می کنم !
سهشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۴
I have walked all alone
On these streets I call home
Streets of hope, streets of fear
Through the sidewalk cracks time disappears
….
So far away from everything you know is true
Something inside that makes you do what you got to do
…..
Up the steps of the church
Through the fields and the dirt
In the dark I have seen
That the sun still shines for the one who believes
So far away So full of doubt and needing proof
Just close your eyes and hear the sounds inside of you
………
یکشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۴
سهشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۴
درس هاي تاريخ ، ويل و آريل دورانت
چهارشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۴
دو تا اي ميل از آلمان، چند تا عکس از سوئد، چند خط براي دوستي در هند،احوالپرسي از اوني که رفته آمريکا......... داشتم فکر مي کردم تا چند سال ديگه چند تا از دوستام همين نزديکيهان؟!
روزي هم که امتحان تافل دادم با خودم فکر مي کردم چند تا از اين ادمها سال ديگه هنوز ايران هستند؟ خودم تا کي هستم؟
دوشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۴
یکشنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۴
درس های تاريخ ، ويل و آريل دورانت
یکشنبه، مهر ۰۳، ۱۳۸۴
بارانی بايد
همه چيز گاه اگر تيره می نمايد
باز روشن می شود زود
تنها فراموش نکن اين حقيقتی است؛
بارانی بايد، تا که رنگين کمانی برآيد
و ليموهايی ترش، تا که شربتی گوارا
فراهم شود
و گاه روزهايی در زحمت
تا که از ما انسانهايی تواناتر بسازد
خورشيد دوباره خواهد درخشيد،زود
خواهی ديد