شنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۲

دستهایم
نمی خوام همیشه یه چیزی را محکم توی دستهام نگه دارم، اگر این کار را بکنم دستهام آزاد نیستند، ذهنم هم آزاد نیست، مجبورم بخشی از ذهنم را متوجه دستهام کنم تا اون چیزی که توشونه از دست ندم، نه زندگی را اینطوری نمی خوام، می خوام دستهام آزاد باشند ، ذهنم هم همینطور، برای زندگی به آنها احتیاج دارم، شاید برای همینه که از اصرار یا خواهش بدم میاد، آره به همین دلیل با اینکه از بودن دوستام خوشحال می شم هیچ وقت ازشون نمی خوام که بمونن. اینجوری سبک تر زندگی می کنم، اونا هم همینطور.

0 نظرات: