سه‌شنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۲

این روزها زیاد قوی نیستم ، باد که می آید از زمین بلندم می کند، این روزها با غرورم که دعوا می کنیم ( ما خیلی با هم دعوا داریم!) در گوشهایم پنبه می گذارم ، زیاد حوصله جر و بحث ندارم ، غرورم این جمله را نمی فهمد:
No one can always be strong
حتی این جمله را به فارسی هم نمی فهمد! این روزها نگرانم ، می ترسم، نگرانی و ترس همراه هم هستند، مخلوط خوبی نیستند، اصلا! منتظرم، منتظر آخر هفته و هواپیمایی که تو را به تهران می رساند، به تمام مهربانی چشمهایت نیاز دارم، به شانه هایت هم همینطور، می خواهم اندازه یک نفس به آنها تکیه کنم، فقط یک نفس کافی است، یک نفس عمیق.

0 نظرات: