چهارشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۱

وقتی با دوستات حرف میزنی گاهی اوقات چیزای جالبی کشف میکنی مثل تناقض توی افکار و حرفهای خودت، داشتم به یه دوست میگفتم که اگه بقیه ببینن چی فکر میکنن که یهو دیدم ا مگه من همونی نبودم که میگفتم حرف دیگران برام مهم نیست، پس چی شد؟!!! بعد که کمی فکر کردم همه چی حل شد، دیگه برام مهم نیست!

بارون امروز عالی بود ، هوای خنک... بادددددددددددد ...بوی خاک خیس....آسمون ابری.... یه ذهن شلوغ که کمی آرامش پیدا کرد.

No one gets out of here alive
only the strong survive!
یه موقعی می خواستم اینجا موسیقی داشته باشه ولی الان دیگه نه، ساکت باشه بهتره ، دلم می خواد اینجا صدای کلمات رو بشنوید .
از وقتی دمیان رو خوندم هرمان هسه هم رفت تو لیست نویسنده هایی که دوست دارم چند تا دیگه از کتاباش رو هم امتحان کنم کسی پیشنهادی نداره؟





0 نظرات: