شنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۱

من اعتراض دارم! آره من شاکیم، معترضم!!! می شنوی؟؟؟ من ا ع ت راض دارم!!!
چرا اینطوری رفتار میکنی؟ چرا راه میری میگی من افسرده هستم؟ چرا قیافه غمگین به خودت میگیری؟
فکر کردی نمیدونم؟ اشتباه میکنی، میدونم، خوب میدونم که هرکسی کوله باری اندازه تحمل خودش داره، خوب میدونم که دل بی غم در این عالم نباشد، میدونم که درد جز لاینفک زندگیه. میدونم که گاهی از بودن خسته میشی، میدونم گاهی تحملت تموم میشه، از پشت پنجره چشمهات خیلی چیزها را میبینم.
چی شده؟ شیب سر بالایی زیاد شده؟ به نفس نفس افتادی؟ از وجود قله ناامید شدی ؟ هوا زیادی سرده؟
فکر نکن مسخره ات میکنم، اصلا هم منظورم این نیست که در مواقع ناراحتی الکی لبخند بزنی، من نمیگم دردهات را تقسیم نکن،نه! فقط دردهات را برای خودت بزرگتر از اونی که هست نکن. بزرگنمایی! این کار را انجام نده!
راحت از خودکشی حرف میزنی؟! اگر اینطوره، می شه بگی چرا وقتی کسی میمیره دلت براش میسوزه و میگی طفلکی؟؟؟ اصلا تو مطمئنی معنی مرگ را میدونی؟؟ یه چیز دیگه، گیریم خودکشی کار آسانی باشه، گیریم با مرگ می خوای به آرامش برسی، مطمئنی که دلایلت کافی هستن؟؟
?!!
You can do what you want, just seize the day
What you do , tomorrow’s gonna come your way…..

0 نظرات: