پنجشنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۱

از کجا شروع کنم؟ از دلیل سکوت؟ نه، می خوام از رمانی که تازه شروع کردم بنویسم ، چراغها را من خاموش میکنم نوشته زویا پیرزاد، چون خواندنش را تازه شروع کردم نمی خوام قضاوت کنم یا نظر بدم. فضای کتاب برام آشناست، تا حالا به خوزستان سفر کردید؟ درسته که تا حالا آبادان نبودم و طبیعتا خانه های شرکت نفت را هم ندیدم ولی در اهواز و دزفول فضایی شبیه آن ( خانه های سازمانی یکی از وزارتخانه ها احتمالا)
را دیدم. کتاب برام یه حس گرم و آشنا داره... خوزستان!!! خوزستان را معمولا دو دسته از ایرانیها بیشتر از بقیه دیدن یا اونایی که خوزستانی هستن یا اونایی که پدرهاشون مدتی آنجا کار کرده اند، در واقع چند باری که اونجا بودم کمتر توریست یا مسافری از این قبیل را دیدم. عیدها خوزستان یکی از زیباترین مناطق ایرانه، اونایی که با ماشین از تهران تا اهواز را رفته باشند دیدن که اوایل بهار این جاده از خرم آباد تا اندیمشک چقدر زیباست ( البته راننده ها احتمالا با این نظر اصلا موافق نیستند!!!!) رود دز را دیدید؟ سد دز را چطور؟ اولین باری که سد دز را دیدم دلم می خواست مهندس عمران بشم!
لابد فکر میکنید نوشته بالا اصولا ربطی به کتاب زویا پیرزاد نداره ، آره موافقم بیشتر راجع به خوزستان بود!!!

0 نظرات: