شنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۲

بعضی آدمها شما را از خودتان رها می کنند . به قدر دیدن یک درخت گیلاس پر شکوفه یا بچه گربه ای که دنبال دمش می دود، این کار را طبیعی انجام می دهند.حرفه اصلی این آدمها حضور داشتن است، کار دیگر را برای ظاهر سازی انجام می دهند........

..........حالاست که وزن اشک را احساس می کند و از این حس پشیمان نیست، با خودش فکر می کند که لابد فرشته ها وزن اشک را حس نمی کنند. روح می درخشد، می تابد، می سوزد ولی گریه نمی کند. ما آدمها از فرشته ها که مطلقا از جنس روح هستند خوشبخت تریم.این فکرها از ذهن آرین، در حالیکه انگشتان تمشکی اش را با پیراهن ابی آسمانی اش پاک می کند، می گذرند. او به سمت افق چشم انداز پیش می رود. خندان و گریان از کوه بالا می رود.


برای پاک کردن کتابها کافی است آنها را باز نکنیم. آدمها هم همینطور: برای محو کردنشان کافی است هرگز با آنها صحبت نکنیم
.

همه گرفتارند، کریستین بوبن

موقع امتحانات نمی شه فقط درس خوند، این کتاب بالا هم از نتایج این نتیجه گیری است! تو همین چند صفحه اول کلی از این شخصیت ( آرین) کتاب بوبن خوشم اومده.
خدا نتیجه امتحانا رو بخیر کنه!!!!

0 نظرات: