شنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۱

امشب ذهنم بدجوری مشغوله... پر پر ، دارم سعی می کنم یه راه حل پیدا کنم.
هر وقت یه مشکل شخصی برام پیش میاد ، اگه مشکل از اون مدلهایی باشه که خیلی بهم فشار بیاد من به یه حباب تبدیل می شم،یه حباب نسبتا بی خاصیت که با کوچکترین فشاری می ترکه و هیچی ازش نمی مونه!
این حباب شدنها تا حالا دوبار تو دانشگاه باعث شده من از تمام کارهام مهماشو ( که معمولا فعالیتهای فردی بودن) انتخاب کنم و ادامه بدم و بقیه را بذارم کنار. این یه ضعف بزرگه که دارم سعی میکنم یه جورایی برطرفش کنم.
دلیلش شاید این باشه که من زیادی حساس هستم، مشکلات دیگران خیلی روم تاثیر میذاره مخصوصا اگه اون دیگری یکی از اعضای خانواده باشه . ناراحتی های نزدیکان منو تبدیل به یه موجود غیر قابل پیش بینی می کنن ، یه حباب! ولی می خوام این حالت را از بین برم فکر کنم باید تاثیر پذیریم رو کمتر کنم. برام آرزوی موفقیت کنین!( البته این تنها کاری نیست که باید انجام بدم!)

0 نظرات: