بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سرآید
skip to main |
skip to sidebar
Friendly Neighborhood
Blog Archive
-
▼
2002
(183)
-
▼
اوت
(29)
- گاهی اوقات یه چیزایی می شنوم که باعث می شن خوب و ب...
- امروز قرار بود بریم کوه، صبح که رسیدیم دم پارک جمش...
- روز مادر! خوبه که روز مادر مادر را به همه مادرها و...
- چند وز پیش داشتم دنبال یه مطلبی می گشتم که از home...
- امروز با یه جای جدید آشنا شدم. انجمن حمایت از حقوق...
- جمعه آخر شب بود داشتیم چت می کردیم که بهم گفت دکتر...
- جمعه آخر شب بود داشتیم چت می کردیم که بهم گفت دکتر...
- شوکه شدم فکر می کردم حالش خوب شده نمی دونستم به هم...
- باورم نمیشه..... نه نه نمی خوام باور کنم ... نه خد...
- تابستون باشه، جمعه باشه، امتحان داشته باشی امتحانت...
- این کلاس زبانها هم جاهای جالبیند، ترمهای اول که بو...
- خسته شدم ، از تحمل فرهنگ جامعه ای که توش منو یک ده...
- به اینجا سر بزنید جالب بود.
- با بچه ها آرین قرار داشتیم، با اینکه کمی دیر رسیدم...
- امشب ذهنم بدجوری مشغوله... پر پر ، دارم سعی می کنم...
- بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه...
- می تونم؟
- از دستش خسته شدم ، دیگه کاری به کارش ندارم!
- تمام تابستون از دوستای دبیرستانم خبری نبود ، ا...
- یه کتاب لطیف ، غمگین و بامزه: درخت زیبای من نوشته ...
- من میترسم اون هواپیما تو ارتفاع پست هیچ وقت به هیچ...
- موقع تماشای ارتفاع پست یه اتفاق عجیبی افتاد..... م...
- قبل از مسافرت می خواستم به نوشته یه نفر جواب بدم و...
- چی دلم می خواد؟ یه آسمون پر ستاره، یه بوم نقاشی پر...
- اینم از شعر حافظ که قول داده بودم براتون بنویسم: ا...
- تا حالا تو عمرم انقدر منچ نباخته بودم ، اونم از یه...
- سلام من برگشتم! سفر خیلی خوبی بود ، شیراز شهر مورد...
- امسال هروقت خواستیم بریم شیراز یه اتفاقی افتاد و...
- چند شب پیش بارون میومد ، صدای بارون و بوی خاک خیس ...
-
▼
اوت
(29)
0 نظرات:
ارسال یک نظر